پنج شنبه و جمعه ی گذشته رو در فریدن سپری کردیم و این چهارمین سفر من و همسرم به این منطقه در طول سه هفته ی اخیر بود.


بنا داشتیم در اولین ساعات بعد از ظهر پنج شنبه راه بیفتیم اما وم حضور در یه مراسم ختم اینکار رو به تاخیر انداخت. حدود ساعت 17:15 به راه افتادیم. قبل از رفتن به مقصد اصلی ، در یکی از روستاهای بویین میاندشت به عیادت یکی از بستگان رفتیم. ایشون سال گذشته همقدم ما در کوهپیمایی بود اما امسال بخاطر بیماری توان اینکار رو نداشت. لازم بود ایشون رو ببینیم و جویای احوالشون بشیم. تا دقایقی مونده به اذان مغرب در منزلشون بودیم. از اینکه به عیادت رفته بودیم هم ایشون بسیار خوشحال شد و هم ما.


از این روستا تا مقصد اصلی ما یه راه فرعی خاکی بود که تابحال از اون عبور نکرده بودم. دل به تقدیر دادم و وارد این جاده شدم. به نظرم یکی از زیباترین مناظری که در منطقه فریدن میشه دید ، مناظر اطراف همین جاده ی خاکی بود. اینجا برای برپایی یه شب رصدی فوق العاده است.


شب رو در روستای مقصد سپری کردیم. برای سحر بیدار شدم تا در صورت امکان مثل هفته ی قبل بتونم روزه ام رو بگیرم. صبح زود به همراه جمعی از بستگان به طرف حاجی آباد به راه افتادیم. در مسیر منتظر شدیم تا دو خانواده از دوستانمون از دولت آباد اصفهان به ما ملحق بشن.


سوم خرداد بود اما هنوز برف مناسبی در منطقه وجود داشت. این برف و سرمای هوا باعث شده رویش و رشد گیاهان با تاخیر همراه باشه. با آغاز حرکت به دوستانی که برای اولین بار به این منطقه اومده بودند متذکر شدم که در اینجا مار زیاد است و در برخورد با مار ، سعی کنند از حیوان دور بشن و مزاحمتی براش ایجاد نکنند تا اون هم بره پی زندگیش و خطری ایجاد نشه.


اندک زمانی بعد برادر همسرم یه مار دید. رفتم پیش ایشون. با اینکه مار در فاصله ی کمتر از 1 متری ما بود اما بخاطر همرنگی فوق العاده با محیط نمیتونستم اون رو ببینم. بلاخره دیدمش و ازش عکس گرفتم. ابتدا فکر میکردم یه مار غیر سمی است اما وقتی توی خونه عکس رو دیدم متوجه شدم یه افعی سمی و خطرناک بوده. همونطور که به دیگران گفته بودم ، با گرفتن عکس از مار فاصله گرفتیم و اون حیوان هم به آرامی به زیر بوته ها رفت.


توی آسمون اسکورت و تعقیب یه عقاب توسط چندین زاغ جالب توجه بود. همراهان به چیدن تره کوهی مشغول شدند. من به دنیال چوئیک میگشتم. در منطقه ای که همیشه این سبزی رو پیدا میکردیم هنوز برف وجود داشت و این سبزی خوش عطر فرصت رویش پیدا نکرده. شاید دو تا سه هفته ی دیگه طول بکشه تا اونا سبز بشن. اما بصورت پراکنده مقداری از این سبزی رو جمع کردم. در یه محل خاص که از چند سال قبل شناسایی کرده بودم مقدار بیشتری از این سبزی پیدا کردم ؛ عالی و تر و تازه


یکی از همراهان در بالای کوه ، منظره ی قله ی پیر هشتاد و آب روان دره ی پایین دست این کوه رو دیده بود. خود ما هم تابحال به اونجا نرفته بودیم. وقتی به پایین برگشتیم پیشنهاد کردم بریم اونجا. دیگه نمیتونستیم قبل از اذان خودمون رو به اصفهان برسونیم. راه افتادیم. جاده ی دسترسی تماما" خاکی و در بخشهای انتهایی نامناسب برای خودروهای سواری بود اما به هر طریق بود ، رفتیم.


آب بسیار سرد و گوارایی از چشمه ای در زیر برفها با حجم زیاد جریان داشت. ساعتی رو در این محل بودیم و سپس برگشتیم. خدا رو شکر ، همه چیز عالی و زیبا بود.



سرمای هوا هنوز طراوت گلهای لاله واژگون رو حفظ کرده



افعی زیبا و خطرناکی که در منطقه دیدیم



با آب شدن تدریجی برف ، جوانه ی گیاهان سر از خاک بلند میکنند. این منظره رو خیلی خیلی دوست دارم. حس زندگی



اسکورت عقاب توسط زاغها



هر یک از حیوانات نقش کلیدی و مهمی در ایستم طبیعت دارند حتی اگه قیافه ی اونها برامون جذاب نباشه. من که دوستشون دارم



وقتی در دل طبیعت حضور پیدا میکنم سعی میکنم تمام رویدادهای اطرافم رو با دقت ببینم. مثل برداشت دانه از روی برف توسط این پرنده



خدایا شکر که هنوز میتونم این همه زیبایی رو از نزدیک ببینم و حس کنم



کوه و قله ی پیر هشتاد




گلهای وحشی پیازی که فقط در ارتفاع بالا رشد میکنند



و باز هم لاله ی واژگون



غزل خوان




سرود آب از چشمه ای در دامنه ی کوه پیر هشتاد



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سلامت باشيد بزرگترین مرجع موسیقی آهنگهای الکترونیک هیپ هاپ و راک کنگ مزار دارالولایه سیستان شیمی و زندگی راز پنهان email support Troy دیار بیجنوند شما را به زیباترین نقاط ایران می بریم